ملاحظاتی در باره رد قطعنامه پیشنهادی امریکا در شورای امنیت سازمان ملل
علیرضا ثقفی
قطعنامه پیشنهادی امریکا به شورای امنیت سازمان ملل با آرای ممتنع کشورهای اروپایی رد شد. برخی آن را پیروزی ایران و برخی دیگر پیروزی آمریکا میدانند. کسانی که آن را پیروزی ایران میدانند بر این باورند که امریکا نتوانسته است تداوم تحریم خرید و فروش اسلحه را برای ایران به تصویب شورای امنیت برساند و در نتیجه خرید و فروش سلاح برای ایران از ماه دیگر آغاز خواهد شد و این یک پیروزی برای ایران است. در مقابل کسانی که آن را پیروزی برای امریکا میدانند معتقدند که آمریکا خود خواهان این امر بوده است زیرا که راه را برای آنچه که مکانیزم ماشه در توافق برجام نامیده میشود باز میگذارد که عبارت است از این که اگر یکی از امضاکنندگان برجام شکایتی بر مبنای نقض توافقنامه داشته باشد ابتدا در کمیسیون رفع اختلاف و به فا صله ۱۵ روز در نشست وزرای خارجه مطرح شده و در صورت عدم توافق به خودی خود پرونده به شورای امنیت رفته و تحریمها دوباره بازگر دانده میشود. پیوست یکم برجام، مکانیسم منحصربهفردی برای دسترسی آژانس به سایتهای مشکوک ظرف ۲۴ روز از طریق کمیسیون مشترک تعیین کردهاست که طبق آن، نتیجه همکاری نکردن ایران، به کار افتادن یک مکانیسم حل اختلاف و بازگشت بالقوه تحریمهای سازمان ملل خواهد بود.
مگر آمریکاو قدرتهای شورای امنیت غیر از بدبختی و فقر مردم ما ومنطقه خاورمیانه چیز دیگری را میخواهند و این امر در شرایط فعلی به بهترین وجهی تامین است. هیچ ضرورتی برای تغییر نیست.
اما مسئله اصلی آن است که هر کدام از تحلیلها که درست باشد، به طور کلی هیچ تغییری در اصل مسئله حاصل نخواهد شد. برای مردم ایران در بر همان پاشنهای میچرخد که قبلا نیز میچرخید. این امر را تمامی اعضای شورای امنیت به خوبی میدانند که بازنده اصلی وضعیت به وجود آمده در این شرایط مردم ایران هستند که صدایشان در هیچ جایی شنیده نمیشود. هیچ کدام از اعضای این شورا نگفتند که مردم ایران در چه وضعیتی هستند. چه آنکه میخواهد اسلحه بخرد و چه آنکه میخواهد اسلحه بفروشد یا آن کس که میخواهد عضو متمرد جامعه سرمایه داری جهانی را تنبیه کند، همگان گویا در مجموع بر این امر توافق کردند که مردم ایران باید همچنان از حقوق انسانی خود محروم باشند و حقی برای تعیین سر نوشت خود نداشته باشند. هیچ کس نگفت که از مردم ایران بپرسیم که چه میخواهند. آیا خرید و فروش اسلحه مشکلی از مردم ایران را حل میکند؟ آیا اساسا دولت و حکومت ایران مشروعیت دارد که شما بر سر نوع تعامل با او چانه میزنید؟
مسئله روشن است زیرا که خود آن حکومتها مشروعیت چندانی ندارد و اگر حتی کشورهای اروپایی را تا حدودی استثنا کنیم که در آنها صندوقهای رای سر مایهداری اندکی مشروعیت خود را حفظ کرده باشند، اما در مورد سایر کشورهای شورای امنیت آنچه که حکومتها را تعیین میکند شبکههای مافیائی هستند که در تمامی شئون زندگی مردم این کشورها رسوخ کردهاند و هیچ نیازی به تغییر وضع موجود جهانی نمیبینند که هیچ بلکه آن را بهشت مافیاها نیز میدانند و کشورهای اروپایی هم بیشتر در فکر نگاه داشتن کلاهها بر سر خود هستند تا باد آنها را نبرد و جنبشهایی همانند جلیقه زردها روزگارشان را از این سیاهتر نکند.
آنها به خوبی میدانند که در آنجا که خصوصیسازی و آزادی سرمایهها باشد، دموکراسی و حقوق بشر مفهومی ندارد و این را همانند شاگردان صادق کینز پدر نظریهپردازان سرمایهداری دریافتهاند که میگفت: “برای حکومتهایی که تحت فشار بازار مالی جهانیاند، هیچ چیز خطر ناکتر از تجربه دموکراسی نیست ” و ترجیح میدهند که وضعیت موجود را حفظ کنند تا مبادا در ارکان مناسبات سرمایه دارانه خدشهای وارد شود.
اکنون خاورمیانه در شرایطی است که بنیادگرائی در منطقه تقریبا تمامی پایگاههای تودهای خود ر ا از دست داده است و این امر نه تنها در ایران بلکه در کل منطقه قابل مشاهده است و آن را حاکمان عربستان و دیگران که سردمدار بنیادگرائی بودهاند به صرافت دریافتهاند و هر روز خبری از آزادی زنان و یا لغو مجازاتهای شرعی منتشر میکنند تا در میان مردم بلکه جایگاهی دوباره باز کنند و از اهداف اولیه خود عقبنشینی میکنند. فاشیستیترین بخشهای حکومتی برای به دست آوردن دل مردم تحت فشار، به اصلاحات در نظرگاههایشان دست میزنند و مثلا میآیند و اعلام میکنند که دیگر آواز خواندن زنان اشکالی ندارد و در باره حجاب اجباری نیز و گشت ارشادهایشان هر روز عقب نشینی میکنند و برای اعضای شورای امنیت مشخص است که جایگزین این بنیادگرایی تنها میتواند نوعی دموکراسی باشد که به هر ترتیب برای حاکمیت سر مایههای جهانی خطر آفرین است. ..
از همین جهت است که هیچ کدام از اعضای شورای امنیت سخنی در باره حقوق بشر در ایران بر زبان نیاورد. آنها به خوبی و با تجربه خود دریافتهاند که تحریمهای اقتصادی هیچگاه دولتمردان را در یک جامعه طبقاتی تحت فشار قرار نخواهد داد. صدام حسین ۱۳ سال تحت برنامه نفت در برابر غذا تحریم بود و حتی یک نفر از اعضای خانوادهاش و دولت او از گرسنگی فوت نکردند، بلکه ۵۰۰ هزار کودک عراقی در اثر سوءتغذیه جان خود ر ا از دست دادند و در انتها تمامی دولتمردان عراق با میلیاردها دلار نقدی به خارج گریختند و در مخفیگاه خود صدام میلیونها دلار پول نقد و طلا و غیره پیدا شد.
پس برای آنان بهترین گزینه حفظ وضع موجود است و از همین جهت است که در این مورد قادر به تصمیمگیری نیستند و تصمیمگیری باید به ضرورت از جانب مردمی صورت گیرد که تمامی این فشارها به گونهای مستقیم زندگی آنان را تحت سیطره قرار داده است. کارگران و زحمتکشان و مردم تحت ستمی که امروزه حتی برای تامین قوت لایموت با هزاران مشقت دست به گریباناند و اعتراضات خودشان را به شیوههای مختلف بیان میکنند.